عشق مخفی پارت 4

دکتر: خب.. خوشبختانه عمل خوب پیشرفته فقط بدنشون ضعیفه لطفا مراقبشون باشید

جیمین و شوگا: بله حتما..

پیامک:
ناشناس:
مثل اینکه همسرت برات مهم نیس پس تا میتونم شکنجش میدم

شوگا: ایششش

جیمین: چیشده باز

شوگا: این مرده ول کن نیس

جیمین: بهش زنگ بزن

شوگا: باشه..

جین: سلام... تهیونگ چیشد؟

جیمین: الان تازه عملش تموم شده بردنش تو بخش..

جین: هوفف خداروشکر

شوگا: یااا مردتیکه ی پوفیوز زود بگو چی میخای

لونا: شو... شوگا...(ترسیده)


شوگا: لونااااا خوبی؟..

لونا: من... من خون ریزی دارم...

شوگا: چی؟... یعنی چی..

لونا: شوگا من... من باردار بودم اون عوضی انقدر به شکمم ضربه زده خونریزی داخلی کردم..


شوگا: باشه... اروم باش... فقط سعی کن نخوابی... الان میام...

ناشناس: یااااا گوشی من دست تو چیکار میکنه دختره ی هرزهه

لونا: جیغغغغغغغغغغغغع

شوگا: لوناااااا


جین: الان میخای چیکار کنی؟

شوگا: باید....


پایان پارت 4
دیدگاه ها (۴)

عشق مخفی پارت 5

عشق مخفی پارت 6

عشق مخفی پارت 3

عشق مخفی پارت 2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط